در حال بارگذاری ...

سال ها است که تاریخ مشترک اعراب و رژیم صهیونیستی، مملو شده از خدمت - خیانت و سازش - مقاومت. اسلو، مادرید، طرح فهد، شرم الشیخ و ... همه و همه در صف «سازش »اند و انتفاضه ها، نبردهای 33، 22 و 8 روزه و ... در صف «مقاومت». اما بنا نبود که اصلا صف سازشی باشد؛ همه حداقل در پشت تریبون ها از «مقاومت» می گفتند. اگرچه در تاریخ چند جنگ اول اعراب و اسرائیل به خصوص جنگ 1948، نشانه های مشکوکی از «سازش» وجود دارد اما این «کمپ دیوید» بود کار را خراب کرد؛ خرابی ای که بهانه ی سال ها بعدتر سازش کاران شد.

 *سعید ساسانیان
سادات مرد جنگ بود؟ 
مصری ها هنوز که هنوز است، به 6 اکتبر افتخار می کنند؛ روزی که سادات فرمان حمله به اسرائیل را صادر کرده بود و بعد آن هم سازشی شروع شد. 
اما آیا واقعا سادات مرد جنگ بود؟ 
در جنگ 1967 و در زمان ریاست جمهوری جمال عبدالناصر، مصر طی شش روز که بعضی هم از آن 6 ساعت یاد کرده اند، صحرای سینا را از دست داد. پس از او، انور سادات رئیس جمهور جدید این کشور، معتقد بود قادر است صحرای سینا را با مذاکره سیاسی پس بگیرد. لذا به آمریکا پیشنهاد «سینا در برابر صلح» را داد تا میان مصر و اسرائیل میانجی گری کند. اما اسرائیل نپذیرفت چرا که معتقد بود سادات در شرایطی نیست که برای صلح شرط بگذارد. لذا سادات تصمیم به جنگ گرفت! او اما با حافظ اسد رئیس جمهور سوریه دیدار و پیمان محرمانه ای را برای حمله به اسرائیل امضا کرد. عرفات نیز به او قول داد در آغاز حمله به اسرائیل، چریک های فلسطینی از جنوب لبنان و درون سرزمین های اشغالی اسرائیل را مورد هجوم قرار دهند. در 6 اکتبر 1973 در حالی که صهیونیست ها مشغول برپایی عید کیپور بودند، جنگ آغاز شد. ارتش مصر توانست با غافل گیری صهیونیست ها از کانال سوئز عبور کند و تا بخش هایی از سینا پیش روی کند. سوریه نیز بخش هایی از بلندی های جولان را تصرف کرد. عرفات هم به قول خود وفادار بود و وارد عمل شد. اسرائیل اما احساس شکست کرد و از آمریکا کمک خواست. سادات با پیروزی در روزهای ابتدایی جنگ، به محبوبیت بالایی میان جهان عرب دست پیدا کرده بود. اما ناگهان طی بیانه ای نیروهای ارتش مصر را برخلاف توافقش با سوریه، در صحرای سینا متوقف کرد و اجازه پیشروی به آن ها نداد. از آن سو حمله اسرائیل شدیدتر شد و پس از طی چند مرحله دیگر، در میان بهت حافظ اسد از بی وفایی انور سادات، ارتش اسرائیل حتی توانست از کانال سوئز نیز عبور کند.حافظ اسد اما پس از 70 روز نبرد و مقاومت، به مرزهای 1967 بازگشت و نهایتا شوروی و آمریکا به توافق رسیدند که جنگ تمام شود و تمام شد! درهای گفتگو اما برای سادات باز شد. 
«جنگ» برای چانه زنی در «صلح»!
حالا سادات حداقلی از سینا را داشت و می توانست با میانجی گری آمریکا و البته عرض ارادت به اسرائیل، همه سینا را از راه مذاکره و سازش پس بگیرد. همین هم شد؛ او وقتی در 9 نوامبر 1977 در پارلمان مصر سخنرانی می کرد، جمله ای گفت که مورد تشویق حضار واقع شد؛ می خواهم به کنست اسرائیل در بیت المقدس (اورشلیم) بروم! حتی یاسر عرفات هم که در جلسه بود، برای او کف زد! جالب این که این غافل گیری، وزیر خارجه مصر و اکثر مشاورانش را هم شامل می شد. 10 روز بعد سادات در بیت المقدس بود. او سرمست از ابتکارش قدم برمی داشت. در حالی که بیشتر اعراب از مذاکره مستقیم رئیس جمهور کشوری مثل مصر با اسرائیل آن هم در بیت المقدس شگفت زده بودند، حافظ اسد رئیس جمهور فقید سوریه یک پیش بینی کرد؛ مصر در راه صلح جداگانه با اسرائیل گام می گذارد. سادات اما شدیدا این اتهام را تکذیب می کرد! مذاکرات صلح بلافاصله آغاز شد.
«جبهه پایداری» تشکیل می شود
آمریکا که حالا خودش را به عنوان ضلع سوم این مذاکرات می دید، خیلی سعی کرد تا اعراب را وارد ماجرا کند. اما «جبهه پایداری» اولین واکنش عربی به اقدام سادات بود. لیبی، الجزایر، سوریه، سازمان آزای بخش فلسطین و یمن جنوبی این جبهه را تشکیل دادند. علاوه بر این کشورها، عراق هم از آن چه رخ داده بود، شدیدا نگران بود اما به دلیل اختلاف با سوریه به «پایداری» نپیوست. عربستان موضع بی طرفانه اما نگرانی داشت. اردن هم شاید کمی به مصر غبطه می خورد! مراکش، سودان و عمان هم هم راهی با مصر را ترجیح دادند. واکنش سادات اما جالب بود؛ او انتقادات را نمی پذیرفت، روابط با کشورهای جبهه مقاومت را قطع و دفاتر سازمان آزادی بخش فلسطین در قاهره را تعطیل کرد. او می گفت که مصر بیشترین هزینه را برای فلسطین داده اما آن ها باز هم ناسپاسی می کنند!
اولین صلح، اولین سازش، اولین خیانت
«ناگهان باران شدیدی گرفت و باد شدیدی در کمپ دیوید شروع به وزیدن کرد. گویی که طبیعت از ما می خواست تا این مکان را ترک کنیم. در هنگام صرف صبحانه صدای رعد و برق شدیدی به گوش می رسید. یکی از دیپلمات های ما گفت مثل اینکه آسمان از آن چه در کمپ دیوید می گذرد، خشمگین است»(1)
 این ها را پطرس غالی که در آن روزها وزیر مشاور در امور خارجه مصر بود گفته است. در سپتامبر 1978 توافقات کمپ دیوید انجام شد و در 26 مارس 1979 کار تمام شد؛ مصر، اسرائیل را به رسمیت شناخت. غالی شرایط حاکم بر جمعی که در کاخ سفید بودند را این طور توصیف می کند:
«معاهده صلح به امضا رسید. صدای تشویق ها و دست زدن ها گوش را کر می کرد. سادات، بگین و کارتر محل را ترک گفتند. آمریکایی ها خوشحال و خرسند بودند و طرف صهیونیستی نیز احساس مشابه ای داشت؛ ولی نمایندگان مصر ناامید و مایوس بودند و می شد از چهره های آن ها، احساسات شان را خواند»(2)
 در 1980 بین این دو سفیر مبادله شد و در مارس 1982 مطابق برنامه، صهیونیست ها سینا را تخلیه کردند هرچند مصر در اعمال حاکمیت مطلق بر این صحرا هم چنان با محدودیت هایی مواجه بود؛ محدودیت هایی که البته خود پذیرفته بود.
 همه علیه مصر، مصر علیه همه!
در فاصله کمپ دیوید در 1978 تا امضای نهایی آن در واشنگتن در 1979؛ دومین واکنش مهم جهان عرب پس از «جبهه پایداری» صورت گرفت. اجلاس سران عرب در نوامبر 1978 در بغداد برگزار و تصمیم گرفته شد که دفتر مرکزی اتحادیه عرب از قاهره به تونس منتقل شود. تحریم هایی هم علیه مصر تصویب شد. این یک پیام اعتراضی مهم به قاهره بود تا بلکه از امضای نهایی قرارداد ننگین کمپ دیوید سر باز زند. عربستان، اردن و دیگر میانه روها که در «جبهه پایداری» نبودند، هنوز هم امیدوار بودند که مصر پشیمان شود. سادات اما وقتی در کاخ سفید در کنار بگین نخست وزیر رژیم صهیونیستی و کارتر رئیس جمهور آمریکا، قرارداد را امضا زد، اعراب هم سفارت خانه های شان را در قاهره تعطیل و روابط بازرگانی و سیاسی خود را با مصر قطع کردند. حالا برای اولین بار پس از 24 سال که از عمر اتحادیه عرب می گذشت، یک فرد غیرمصری دبیرکل اتحادیه عرب شده بود. قذافی، حافظ اسد، یاسر عرفات، شورای فرماندهی انقلاب عراق و ... همه علیه سادات موضع محکمی گرفته و او را خائن به جهان اسلام و عرب معرفی کردند. مصر برای یک دهه کامل از جریان اصلی سیاست های دنیای عرب برکنار ماند و دیگر مرکز ثقل این دنیا نبود. سادات اما هم چنان با احساس قهرمانی، از همه طلب کار بود.
ایران در میانه «کمپ دیوید» و «واشنگتن»!
در میانه سپتامبر 1978 که توافقات در کمپ دیوید صورت گرفت تا مارس 1979 که توافقات در واشنگتن امضا شد، ایران شاهد انقلابی اسلامی و عمیق بود که باعث تغییر نگاه رسمی آن به مذاکرات صلح مصر و اسرائیل شده بود. پس از سپتامبر 78، حسنی مبارک که وزیر دفاع سادات بود به تهران آمد تا گزارشی کامل از آن چه در کمپ دیوید گذشته بود را به اصلی ترین متحد سادات در شرایطی که اعراب از او روی برگردانده بودند یعنی محمدرضا شاه پهلوی بدهد. خود سادات هم تلفنی با شاه صحبت کرد. اردشیر زاهدی که سفیر وقت ایران در آمریکا بود هم به مصر تبریک گفت. اما وقتی توافقات کمپ دیوید در مارس 1979 به کاخ سفید برده شد، دیگر شاه سر کار نبود. حالا حضرت روح الله الموسوی الخمینی بود که ایران را رهبری می کرد. او در 10 اردیبهشت 1358 طی پیامی به ابراهیم یزدی وزیر خارجه وقت ایران نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم 
‏جناب آقاى دکتر ابراهیم یزدى، وزیر امور خارجه، با در نظر گرفتن پیمان خائنانه ی مصر و اسرائیل و اطاعت بى‏چون و چراى دولت مصر از آمریکا و صهیونیسم، دولت موقت جمهورى اسلامى ایران قطع روابط دیپلماتیک خود را با دولت مصر بنماید. (3) 
غروری که لگدمال شد، اقتصادی که بهبود نیافت
ضدیت مردم مصر با اسرائیل را اگرچه می توان از همان روزهایی که بحران فلسطین آغاز شد مشاهده کرد اما اوج آن در نبرد 1948 بود. با این وجود اما شکست سخت مصر و ناصر در نبرد 1967 از اسرائیل، آب سردی بود بر روحیه ضد صهیونیستی مردم مصر. سادات با شعار بازپس گیری سینا آمد و جنگ 1973 را پیش برد. حالا که او از کانال جنگ، باب دیپلماسی را باز کرده بود، به مردم فقیر کشورش قول داد که دیگر جنگی رخ نخواهد داد و توقعات مردم را بالا برد. سیاست اقتصادی «انفتاح» را راه انداخت تا وضعیت را بهتر کند. اما وقتی صلح با اسرائیل صورت گرفت، مردم اگرچه از نبود جنگ ناراضی به نظر نمی رسیدند اما «از نتایج صلح که کمتر از انتظار آنان بود، به استثنای طبقه کوچکی که از سیاست انفتاح سود می بردند، ناراضی بودند. تردیدها ریشه دارتر از این بود»(4). حالا هم غرور اسلامی و عربی مصریان خدشه دار شده بود و هم وضعیت اقتصادی شان بهبود نیافته بود. انتقادات از سادات بالا گرفت اما او هنوز با غرور می گفت اگر اعراب طالب کمک های مصر هستند، باید ابتدا از مصر عذرخواهی کنند! هم زمان با موج انتقادات از او، رسانه های غربی او را تمجید می کردند؛ «مرد صلح»! این باعث می شد تا او با غرور بیشتر، انتقادات کم تری را بربتابد. «محبوبیت اولیه ای که سادات با اتخاذ سیاست های لیبرالیستی به دست آورده بود، بر اثر وضع مقررات تازه و سخت گیرانه ای که فعالیت های سیاسی را محدود و آزادی بیان را مخدوش می کرد از میان رفت» (5)
لبنان؛ اولین قربانی یک ژئوپلیتیک تغییر یافته
اسرائیل که حالا با معاهده کمپ دیوید، خیالش از یکی از اصلی ترین جبهه هایی که می توانست او را آزار دهد، راحت شده بود، به لبنان حمله کرد. در سال 1982 اسرائیل با سه هدف به لبنان حمله کرد؛ اخراج چریک های فلسطینی از لبنان، اخراج نیروهای سوریه و روی کار آوردن یک دولت مارونی همسو با خود تا او را به رسمیت بشناسد.

اخوان المسلمین دوباره محدود می شود
اعضای اخوان المسلمین چنان در قالب ارتش مصر و در جنگ اول اعراب با اسرائیل در 1948 خوش درخشیدند که یکی از دلایل ترور حسن البنا در 1949 را فشار انگلیس به نظام سلطنتی مصر به دلیل ترس از قدرت اخوان که در این نبرد به عینه دیده شده بود، دانسته اند. اخوان که پس از کودتای 1952 افسران آزاد، دوره کوتاهی از آزادی فعالیت هایش را سپری کرده و سپس با خشم ناصر مواجه شده بود، در زمان سادات هم چنین روندی را طی کرد. سادات ابتدا برای کم رنگ کردن فعالیت ناصریست ها و کمونیست ها که مخالف سیاست های غرب گرایانه او بودند، فضا را برای فعالیت اخوان باز کرد. اگرچه این فضا کم کم دوباره در حال بسته شدن بود اما اوج آن را باید پس از کمپ دیوید دانست؛ اخوان المسلمین انتقادات شدیدی از سیاست سازش کارانه سادات و برقراری صلح ننگین با رژیم اشغال گر فلسطین مطرح کرد. حالا دوباره زندان های مصر مملو شده بود از اخوانی ها.
کمپ دیوید و موج جدید اسلام خواهی
اگرچه موج جدید اسلام گرایی را باید به مباحث سید قطب مرتبط دانست اما یکی از مواردی که شرایط عملی به عینیت رسیدن این موج را تسریع کرد، انعقاد پیمان کمپ دیوید میان سادات و اسرائیل بود. در شرایط جدید، اخوان توان جذب این موج جدید را نداشت. «عمر تلسمانی مرشد عام اخوان قرار داد کمپ دیوید را محکوم کرد و به این ترتیب اخوان مجددا زیر فشار حکومت مصر قرار گرفت. سرکوب و ایجاد محدودیت برای اخوان المسلمین و هم چنین مشکلاتی که این سازمان به جهت رهبری کم وبیش محافظه کارانه، گسترش اعضا و شیوه های نیمه رسمی فعالیت با آن روبرو بود، اجازه جلب تمامی گروه ها و افرادی که مخاطبان موج جدید اسلام خواهی بودند را به این سازمان نمی داد».(6) مصر حالا به تدریج شاهد رشد و تکوین دسته های متعدد، ولی با اعضایی محدود و فعالیتی نیمه مخفی بود؛ دسته هایی که عمدتا منشعب شده از اخوان بودند. کمپ دیوید حالا پس از اثرگذاری های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، در حوزه اندیشه نیز اثر خود را نشان داد. کمپ دیوید در کنار سایر عوامل دیگر، باعث شد تا قتل سادات به دلیل خروج از حدود اسلام، از سوی برخی گروه های اسلام گرای جدید تجویز شود. گروه الجهاد یکی از این گروه ها بود. اقدامات سادات و قبل از او ناصر، باعث شد تا عبدالسلام فرج رهبر این گروه خواسته اخوان مبنی بر تاسیس و ایجاد یک حزب اسلامی را نقد کند چرا که از نظر او کسی نمی تواند در سیستمی که تحت کنترل «کفار» است با مصونیت مشارکت داشته باشد. این ها نقاط عطفی برای جریان اسلام گرایی در مصر بودند. در نهایت نیز خالد اسلامبولی، سروان واحد توپ خانه ارتش مصر که از اعضای الجهاد بود، در روزی که سادات آغاز جنگ 1973 را گرامی می داشت، او را ترور کرد. اسلامبولی بعدها در بازجویی، سه عامل را برای ترور سادات بیان کرد؛ ناسازگاری قوانین مصر با شرع اسلام، صلح با اسرائیل از سوی سادات و دستگیری و آزار مسلمانان در سپتامبر 1981. (7) گروه جماعت اسلامی هم مشی شبیه با الجهاد اما با برخی نکات افتراق را پی گرفت. عوامل متعددی در رشد گروه های جهادی در جهان اسلام موثر بوده و هستند. یکی از این عوامل، قطعا معاهده کمپ دیوید بود که حکم کاتالیزور را در مسیر اقدامات عملی گروه های جهادی ایفا کرد.
صفی که دیگر در آن، مصر تنها نیست!
وقتی مصر حاضر شد ننگ صلح با اسرائیل را بپذیرد، تقریبا همه دولت های عربی با آن مخالفت کردند. اما چند سالی بیشتر نیاز نبود تا صف صلح با اسرائیل، طویل تر شود. مصر بابی را باز کرد که بعد از او اردن هم به آن پیوست. تشکیلات خودگردان و یاسر عرفات هم همین طور. حتی لبنان هم چنین کرد که البته خیلی سریع به موضع قبلی اش بازگشت. و حالا اسرائیل دیگر مانند قبل برای برخی از دولت های عربی، عامل ننگ محسوب نمی شود که از ارتباط با آن بپرهیزند. دیدارهای پی درپی مقامات عرب با مقامات رژیم صهیونیستی دیگر کسی را متعجب نمی کند. البته به موازات تقویت گفتمان سازش، وقوع انقلاب اسلامی هم در تقویت گفتمان مقاومت بر مبنای اسلام و نه صرفا عروبیت و بحث های چپ گرایانه اثرگذار بود و توانست موجی که پس از شکست مفتضحانه اعراب در سال 1967 به وجود آمده بود را تسریع کند و عمق بدهد. دو صف حالا رو در روی یک دیگر بودند ...
 
 
منابع
1. غالی، پطرس پطرس. راه مصر به سوی قدس؛ داستان کشمکش برای صلح در خاورمیانه. ترجمه فریده مبینی کشه. انتشارات اطلاعات. 1381. ص 154
2. همان.
3. موسوی الخمینی، روح الله. صحیفه امام خمینی(ره). جلد 7. موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی. ص 168.
4. منسفیلد، پیتر. تاریخ خاورمیانه. ترجمه عبدالعلی اسپهبدی. شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. 1385. ص 347.
5. همان. ص 348.
6. قادری، حاتم. پراکسیس (تعاطی) اندیشه های سیاسی و فعل سیاسی در خاورمیانه. مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه. 1387. ص 95.
7. محمودیان، محمد. بنیادهای فکری القاعده (تاثیرات اندیشه های وهابی-سلفی). دانشگاه امام صادق(ع). 1390. ص 40.  

 




نظرات کاربران (1)